انبودن

لغت نامه دهخدا

انبودن. [ اَم ْ دَ ] ( مص ) آفریدن. ( فرهنگ فارسی معین ). انبوشتن است که آفریدن باشد. ( احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 1052 حاشیه 2 ). انبوشش. ( نسخه ای از لغت اسدی از یادداشت مؤلف ). آفرینش. ( حاشیه فرهنگ نخجوانی ). نشأت. خلق. بعث. ( یادداشت مؤلف ) . انبوشش باشد. رودکی گفت :
بودنت درخاک باشد بافدم
همچنان کز خاک بود انبودنت.( لغت فرس اسدی چ دبیرسیاقی ص 158 ).در چ اقبال ( ص 392 ) چنین است : آفرینش بود که از چه پدید آمد رودکی گفت... || چیدن. ( فرهنگ فارسی معین ). بر بالای هم چیدن. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). مطلق گل چیدن و غیره. ( انجمن آرا ). فراهم آوردن. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). روی هم گذاشتن. انباشتن. ( فرهنگ فارسی معین ). گرد کردن. دسته کردن چنانکه گل و گیاه را. ( یادداشت مؤلف ) :
باغبانی بنفشه می انبود
گفتم ای گوژپشت جامه کبود
چه رسیده ست از زمانه ترا
پیر ناگشته درشکستی زود
گفت پیران شکسته دهرند
در جوانی شکسته باید بود.ابن یمین ( از آنندراج ).نیک افکن تخم تات نیکی روید
تخم بدافکن همیشه خار انبوید.؟( از ترجمان البلاغه رادویانی ).|| زیر افگندن. || بدعاقبت شدن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به انبوذن شود.

فرهنگ معین

( ~. ) (مص م . ) آفریدن .
(اَ دَ ) (مص م . ) چیدن ، روی هم گذاشتن .

فرهنگ عمید

۱. چیدن.
۲. چیدن گل.
۳. بالای هم چیدن، روی هم گذاشتن، انباشتن.
۴. فراهم آوردن.
۵. [مجاز] آفریدن، آفرینش: بودنت در خاک باشد یافتی / همچنان کز خاک بود انبودنت (رودکی: ۵۲۱ ).

فرهنگ فارسی

چیدن، چیدن گل، بالای هم چیدن، رویهم گذاشتن، انباشتن، فراهم آوردن
( مصدر ) آفریدن .

ویکی واژه

چیدن، روی هم گذاشتن.
آفریدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال جذب فال جذب فال میلادی فال میلادی فال ماهجونگ فال ماهجونگ