چزک

لغت نامه دهخدا

چزک. [ چ ِ ] ( اِ ) بمعنی چزغ است که خارپشت باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). خارپشت باشد. ( جهانگیری ) ( انجمن آرا ). چزغ و خارپشت. ( ناظم الاطباء ). چزغ. ( فرهنگ نظام ) :
سینه را همچو چزک ساز حصار
زان سپس باش گو جهان پر مار.سنائی.چزک را چون نه تیغ و نه سپر است
سینه مر چزک را حصار سر است.سنائی.رجوع به چزغ و چژک و چژ شود.
چزک. [ چ ِ ] ( اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قریه ای است از توابع بلوک دربقاضی نیشابور که در هشت فرسنگی شهر واقعست. هوایش معتدل است و 36 خانوار سکنه دارد. زراعتش آبی و دیمی است و زراعت آبی از آب قنات مشروب میشود». ( از مرآت البلدان ج 4 ص 226 ). دهی از دهستان طاغنکوه ، بخش فدیشه نیشابور که در 33هزارگزی باختر فدیشه واقع است. دامنه و معتدل است و 613 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و راهش مالرو است. دو طایفه قاضی و غضنفری درین آبادی سکونت دارند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ معین

(چِ ) (اِ. ) خارپشت .

فرهنگ عمید

=جوجه تیغی: سینه را ساز همچو چزک حصار / زآن سپس باش گو جهان پرمار (سنائی: ۱۹۰ ).

ویکی واژه

خارپشت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال مکعب فال مکعب فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال پی ام سی فال پی ام سی