مغافصت

لغت نامه دهخدا

مغافصت. [ م ُ ف َ / ف ِ ص َ ] ( از ع ، مص ) مغافصة. ناگاه گرفتن. و رجوع به مغافصة و مغافصه شود.
- به مغافصت ؛ بناگهان. ناگهان. غفلةً : مرده مردم خوار به مغافصت و مناهزت ناگاه در آن ولایت تازند. ( مرزبان نامه ).
مغافصة. [ م ُ ف َ ص َ ] ( ع مص ) ناگاه گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). به ناگاه گرفتن و بر غفلت کسی را آمدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به ماده بعد شود.

فرهنگ معین

(مُ فَ صَ ) [ ع . مغافصة ] (مص م . ) ناگاه حمله بردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بناگاه گرفتن : [ و مرده مردم خوار بمغافصت و مناهزت ناگاه در آن ولایت تا زند . ] ( مرزبان نامه . تهران چا . ۱۸۵ : ۱ )

ویکی واژه

مغافصة
ناگاه حمله بردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال تک نیت فال تک نیت فال کارت فال کارت فال انبیا فال انبیا