تسبیغ

لغت نامه دهخدا

تسبیغ. [ ت َ ] ( ع مص ) بچه افکندن شتر که به زادن نزدیک آمده باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). افکندن ناقه بچه ناتمام خود را. ( از متن اللغة ). بچه انداختن آبستن. ( از اقرب الموارد ): سبغت الناقه ولدها: القته لغیر تمام و قد اشعر فهی مسبغ، و هی مسباغ اذا کان ذلک لها عادة. ( متن اللغة ). و رجوع به مسبغ و مسباغ و تسبیط شود. || ( اِ ) نوعی از تصرفات عروض. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نزد عروضیان افزوده کردن حرف ساکن باشد در سبب خفیفی که در آخر جزء واقع است مانند افزودن الف در لن از مفاعیلن که مفاعیلان شود و مانند فاعلاتن که افزوده شود در آخر آن نون دیگری ، بعد از آنکه نون آن تبدیل به الف شده باشد که فاعلاتان گردد و جزئی که عمل تسبیغ در آن بکار برده شده مسبغ نامند وتسبیغ در لغت تمام کردن است پس از این زیادتی گویا که آن جزء تمام و منقطع می شود از زیادتی دیگر. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به تعریفات جرجانی شود.

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) نوعی از تصرفات و زحافات است در عروض و آن افزودن حرفی ساکن است بر سببی که به آخر جزو افتد چنان که در «فاعلاتن »، «فاعلاتان » می شود.

فرهنگ عمید

در عروض، زیاد کردن الف در سبب خفیف، چنان که در فعولن، فعولان و در فاعلاتن، فاعلاتان شود، و آن را مسبغ گویند، اسباغ.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) نوعی از تصرفات و زحافات است در عروض و آن افزودن حرفی ساکن است بر سببی که به آخر جزو افتد چنانکه در (( فاعلاتن ) ) (( فاعلاتان ) ) میشود: (( و مبالغت بیشتر باشد در تمام کردن . ) ) ( المعجم . چا. مد: ۳۹ )
بچه افکندن شتر که به زادن نزدیک آمده باشد . افکندن ناقه بچه ناتمام خود .

ویکی واژه

نوعی از تصرفات و زحافات است در عروض و آن افزودن حرفی ساکن است بر سببی که به آخر جزو افتد چنان که در «فاعلاتن»، «فاعلاتان» می‌شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال درخت فال درخت فال آرزو فال آرزو فال انگلیسی فال انگلیسی