مقاطف

لغت نامه دهخدا

مقاطف. [ م َ طِ ] ( ع اِ ) ج ِ مَقطَف. ( ذیل اقرب الموارد ). جاهای چیدن میوه : گفتی پیوند درختان او از شاخسار دوحه طوبی کرده اند... کسی از مقاطف اشجارش به قواصی و دوانی نرسیده.( مرزبان نامه چ قزوینی ص 103 ). و رجوع به مقطف شود.

فرهنگ عمید

محل های چیدن میوه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال تک نیت فال تک نیت فال احساس فال احساس فال درخت فال درخت