رفوشه

لغت نامه دهخدا

رفوشه.[ رَ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) بازی و مسخرگی و ظرافت. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ). سخر و لاغ. ( فرهنگ جهانگیری ). سخر. ( شرفنامه منیری ). تمسخر و لاغ و مسخرگی. ( یادداشت مؤلف ). سخره و لاغ. ( از شعوری ج 2 ورق 15 ). || عصیان و گناه. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ). گناه.( فرهنگ جهانگیری ) ( شرفنامه منیری ) ( از شعوری ج 2 ورق 15 ). گناه. بزه. عصیان. ( یادداشت مؤلف ). || ( مص ) پی بردن و یافتن. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ). پی بردن. ( شرفنامه منیری ). || برچیدن. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( شرفنامه منیری ) ( ازبرهان ) ( از شعوری ج 2 ورق 15 ). رجوع به رفوسه شود.

فرهنگ عمید

۱. بازی، شوخی، مسخرگی.
۲. گناه، عصیان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال سنجش فال سنجش استخاره کن استخاره کن فال چوب فال چوب