انچوچک

لغت نامه دهخدا

انچوچک. [ اَ چ َ ] ( اِ ) درختی از تیره گل سرخیان که در ایران در جنگلهای خشک فارس و کوههای بختیاری و لرستان وجود دارد. دانه آن شبیه بدانه امرود و مغز آن سفید است و آنرا خورند. گرفتن پوست آن مشکل است. انجکک.دانج ابروج. دانگ افرونک. ( فرهنگ فارسی معین ). انچوکک. ( یادداشت مؤلف ). || هسته به و تخم سرو بوداده را گویند که از هندوستان می آورند. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ). رجوع به دانج ابروج شود.

فرهنگ معین

(اَ چَ ) (ص . ) ۱ - هر چیز کوچک و خرد. ۲ - آدم کوتاه قد. ۳ - دانه ای کوچک شبیه دانه گلابی با پوسته محکم که همچون آجیل قابل خوردن می باشد.

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) دانۀ گلابی جنگلی که درشت تر از دانۀ امرود است و مغز آن خورده می شود.
۲. (زیست شناسی ) درخت این گیاه.
۳. [مجاز، عامیانه] هر چیز خُرد و کوچک.
۴. [عامیانه، مجاز] آدم قدکوتاه و ریزاندام.

فرهنگ فارسی

انچوچه: هرچیزخردوکوچک، آدم قدکوتاه وریزاندام
(اسم ) درختی از تیر. گل سرخیان که در ایران در جنگلهای خشک فارس و کوههای بختیاری و لرستان وجود دارد . دان. آن شبیه بدان. امرود و مغز آن سفید است و آنرا خورند . گرفتن پوست آن مشکل است انجکک دانج ابروج دانگ افرونک .

دانشنامه آزاد فارسی

اَنْچوچَک
درختی خاردار و بدون کُرک با نام علمی Pyrus glabra، متعلق به تیرۀ گل سرخ. این درخت دارای برگ های سرنیزه ای ـ مستطیلی، گل آذین هشت ـ پنج گلی و میوۀ کروی به رنگ قهوه ای است. این گونه انحصاری ایران است و در فارس، کهگیلویه و بویراحمد و لرستان می روید. گلابی بی کُرک نام دیگر این درخت است.

ویکی واژه

هر چیز کوچک و خُرد. آدم قد کوتاه. آنچوچک.
دانه‌ای کوچک شبیه دانه گلابی با پوسته محکم که همچون آجیل قابل خوردن باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم