مرفد
مرفد. [ م ِ ف َ ] ( ع اِ ) قدح بزرگ. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کاسه بزرگ. ( غیاث ). صحن. رفد [ رِ / رَ ]. عسف. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || بالشچه ای که زنان لاغر بر سرین بندند تا کلان نماید. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
مرفد. [ م ُ ف ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از ارفاد. رجوع به ارفاد شود. || بازیگر. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || رفاده سازنده. ( منتهی الارب ). رجوع به رِفادة شود.