لغت نامه دهخدا
ابانک. [ ] ( اِ ) در حدودالعالم این کلمه آمده است و آنرا در فرهنگها نیافتم و ظاهراً نوعی از چرم و پوست پیراسته باشد: و از این ناحیت [ سند ] پوست و چرم و ابانکها سرخ و نعلین و خرما و پانید خیزد.
ابانک. [ ] ( اِ ) در حدودالعالم این کلمه آمده است و آنرا در فرهنگها نیافتم و ظاهراً نوعی از چرم و پوست پیراسته باشد: و از این ناحیت [ سند ] پوست و چرم و ابانکها سرخ و نعلین و خرما و پانید خیزد.