صحنه یا سحنه یکی از شهرهای شهرستان صحنه در استان کرمانشاه است که در فاصله ۵۵ کیلومتری از شهر کرمانشاه و در مسیر جاده کرمانشاه به همدان واقع شده است. طول جغرافیایی این شهر ۴۷٫۶۸۷۲ و عرض جغرافیایی آن ۳۴٫۴۸۴۴ میباشد. همچنین به عنوان مرکز شهرستان شناخته میشود. دربند یکی از مناطق دیدنی این شهرستان است که شامل آبشار، درختان وحشی، باغهای میوه و کوههای بلند میباشد. همچنین، اثر تاریخی گوردخمه آن نیز در این منطقه قرار دارد. منبع اصلی تأمین آب این شهر، سرآب صحنه است که دارای رودخانهها و چشمههای فراوانی است و این ویژگیها باعث شدهاند که منطقه به سرزمینی پرآب و حاصلخیز با هوایی معتدل تبدیل شود. وجه تسمیه و تاریخچه این شهر به طور دقیق مشخص نیست. با وجود شکل مکتوب عربی، میتوان آن را به صورت سئنه تلفظ کرد که به معنای شاهین است. این جزء در نامهای دیگر مکانها مانند سنه، هرسین و شاهیندژ یا ساییندژ نیز مشاهده میشود. ابن خردادبه به محلی به نام سیسَر اشاره کرده و یاقوت حموی نوشته است که در نزدیکی آن، مکانی به نام صد خانیه یا صد خانه وجود دارد که دارای چشمههای فراوانی است. در گویش گورانی، واژه خانه به معنای چشمه است. به همین دلیل، برخی بر این باورند که واژه صحنه کوتاهشده صد هانه و به معنای صد چشمه است.

صحنه
لغت نامه دهخدا
صحنة. [ ص ُ ن َ ] ( ع اِ )زمین فراخ هموار نرم میان سنگستان. ( منتهی الارب ).
صحنه. [ ص َ ن َ ] ( اِخ ) یکی از بخش های شهرستان کرمانشاهان. این بخش در شمال باختری شهرستان واقع و حدود آن بشرح زیر است: از طرف شمال به بخش سنقر کلیائی از شهرستان کرمانشاه. از طرف جنوب خاور کنگاور کلیائی از شهرستان کرمانشاه. از طرف جنوب خاور شهرستان نهاوند. از طرف جنوب بخش هرسین کرمانشاه. از طرف جنوب باختر دهستان دروفرامان بخش مرکزی کرمانشاه. از طرف باختر بدهستان های پای روند و بیلوار بخش مرکزی کرمانشاه. آب و هوای بخش نسبت به پستی و بلندی متغیر است بدینطریق که هوای دهستانهای خدابنده لو، کندوله سردتر از قسمت دشت دینور و دهستان چمچمال معتدل تر از سایر نقاط است و هوای قرای مجاور رودخانه دینور دهستان چمچمال که برنج کشت مینمایند مالاریائی است. قرای بخش از رودخانه های گاماسیاب، دینور و شعبات آنها و چشمه ها مشروب می شود. محصول عمده بخش غلات آبی و دیمی، چغندر و حبوبات، لبنیات، تریاک و توتون می باشد. در این بخش چهار رشته کوه اصلی و چندین رشته منشعب از آنان مشاهده می شود: 1 - سلسله کوه پراو - این کوه در باختر بخش و شمال دشت دروفرامان واقع شده، امتداد آن شرقی و غربی و بکوههای شمالی تنگ کنشت متصل می شود. ارتفاع کوه بیستون واقع در شمال آبادی بیستون 2794 گز و بلندترین قله آن در خاور آبادی کوفه 3352 گز است. 2 - سلسله کوه شمالی - از قله مشهور امروله رشته ای در جهت شمال باختر منشعب از گردنه مله ماس گذشته بارتفاعات شمالی دره خلیل منتهی می شود. بلندترین قلل این رشته کوه امروله بارتفاع 3193 گز، نخودچال در شمال آبادی کل گدار بارتفاع 3267 گز و قله دالاخانی بارتفاع 3138 گز است. 3 - رشته کوه بوالین - بین دهستان دینور و دهستان چمچمال و رودخانه های گاماسیاب و دینور واقع شده. ارتفاع بلندترین قله آن 2509 گز است. 4 - ارتفاعات جنوبی عامله و سراب بادیه که در منتهی الیه جنوبی بخش واقع و بلندترین قله آن 2267 گز است. برای اینکه ارتفاعات نسبت بدشت ها کاملاً مجسم شود ارتفاع چند نقطه مهم تعیین می شود. ارتفاع صحنه 1342 گز. بیستون 1311 گز. میان راهان 1351 گز است. مهم ترین چشمه های این بخش عبارت اند از: سرآب بید سرخ مشهور به سرآب صحنه - سرآب بخوران - سرآب برناج - سرآب غلام ویس و سرآب چهار چشمه صحنه. راه شوسه کرمانشاه به طهران از وسط دهستانهای چمچمال و حومه، راه شوسه کرمانشاه به سنقر از وسط دهستان دینور میگذرد. بواسطه مسطح بودن اراضی بخش به اکثر قرای مهم، تابستان اتومبیل میتوان برد. بخش صحنه از چهار دهستان زیر و از 211 آبادی تشکیل ( شده است و ) جمعیت آن 47500 تن است. دهستان جومه 10 آبادی 6200 تن. دهستان خدابنده لو 21 آبادی 3900 تن. دهستان دینور 83 آبادی 23700 تن. دهستان چمچمال 97 آبادی 13700 تن. دهستان حومه صحنه از ده آبادی تشکیل شده، قرای مهم آن عبارت اند از: سرآب بید سرخ و بید سرخ. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. جای وسیع.
۳. زمین هموار.
فرهنگ فارسی
زمین هموار، جای وسیع، محل نمایش درتماشاخانه، سن
( اسم ) آوندیست مانند کاسه مفحته.
قصبه مرکزی بخش صحنه شهرستان کرمانشاه
فرهنگستان زبان و ادب
{set} [سینما و تلویزیون] هر مکان فیلم برداری یا تصویربرداری اعم از داخل یا خارج استودیو
{stage , scene} [هنرهای نمایشی] عرصۀ نمایش در تماشاخانه، معمولاً بالاتر از سطح زمین
دانشنامه آزاد فارسی
در نمایش، زیر بخشی از هر پرده است که حاکی از تغییر محل وقوع ماجرا یا فضای آن و یا مثلاً ورود شخصیتی مُهم است. صحنه تقریباً مُعادل فصل در کتاب است. بنا به سنت، عوض شدن صحنه را با تغییرات اثاثیۀ آن مشخص می کردند؛ و اصطلاح صحنه آرایی از همان جاست.

جملاتی از کلمه صحنه
چون گل رخسار یارم بشکفد در صد بهار دست قدرت را گلی در صحنه صنعت گری
درخت گل ز باران سحر بهر قدح نوشان نهاده صحنهای لعل پر در عدن بر سر
در نمایشگهِ این صحنهٔ پر بیم و امید هر چه دیدیم به جز پرده و پندار نبود