تهکم

لغت نامه دهخدا

تهکم. [ ت َ هََ ک ْ ک ُ ] ( ع مص )شکسته و ویران شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بیران شدن. ( تاج المصادر بیهقی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || فروریختن چاه و مانندآن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خندستانی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). خندستانی کردن ؛ یعنی مسخرگی کردن.( مجمل اللغة از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). فسوس نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). فسوس. لاغ. ( یادداشت ایضاً ) : زبان تحکم و تهکم در وی کشیدند و گفتند خداوندگار تو درمحال سعی می کند و بر باطل سخن می گوید. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 133 ). || پیاپی نیزه زدن. || خرامیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تکبرکردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || سخت خشم گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). سخت به خشم شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پیش آمدن کسی را به بدی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || پشیمانی خوردن بر فوت کاری.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || سرود گفتن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || باران بسیار باریدن که فوق طاقت باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). باران بسیار که برداشت نشود ( ؟ ). ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(تَ هَ کُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - دست انداختن . ۲ - خشم گرفتن . ۳ - پشیمانی خوردن . ۴ - ویران شدن .

فرهنگ عمید

۱. استهزا کردن.
۲. خشم گرفتن.
۳. تکبر کردن.
۴. بر فوت چیزی پشیمانی خوردن.
۵. فروریختن و ویران شدن چاه و مانند آن.

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) فسوس داشتن دست انداختن . ۲ - ( اسم ) ریشخند . جمع : تهکمات .
شکسته شدن و ویران شدن بیران شدن

ویکی واژه

دست انداختن.
خشم گرفتن.
پشیمانی خوردن.
ویران شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال انگلیسی فال انگلیسی فال جذب فال جذب فال تک نیت فال تک نیت