شکرفیدن

لغت نامه دهخدا

شکرفیدن. [ ش ِ / ش َ ک َ دَ] ( مص ) لغزیدن و بسر درآمدن. ( ناظم الاطباء ). لغزیدن و به سر درآمدن بود و آنرا شکوخیدن نیز خوانند. ( فرهنگ جهانگیری ). به معنی لغزیدن و به سر درآمدن باشد و به فتح اول هم گفته اند. ( برهان ). بسر درآمدن. سکندری خوردن ( ستور ). لغزیدن. ( فرهنگ فارسی معین ) : فان عثر علی انهما استحقا اثماً فآخران یقومان مقامهما... ( قرآن 107/5 )؛ اگر اطلاع افتد و واقف شوند، و اصل عثار شکرفیدن و افتادن بود چنانکه در عبارت ما گویند من به سر انکار افتادم... ( تفسیر ابوالفتوح رازی ج 4 ص 120 ). و رجوع به شکرفنده و شکوخیدن شود.

فرهنگ معین

(ش کُ دَ ) [ په . ] (مص ل . ) لغزیدن ، سکندری خوردن .

فرهنگ عمید

سکندری خوردن، لغزیدن.

ویکی واژه

لغزیدن، سکندری خوردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال میلادی فال میلادی فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال امروز فال امروز