اکتهال

لغت نامه دهخدا

اکتهال. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) کهل گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). کهل گردیدن و آن عمر ما بین سی و چهل است. ( آنندراج ). به کهولت رسیدن. ( المصادر زوزنی ) : چون عمر بهار به اکتهال رسیدی و نهار او به زوال مراجعت با مصیف به امضاء رسانیدی. ( تاریخ جهانگشای جوینی ). || دوموی شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || تمام رسیدن گیاه و قوی شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). به جای رسیدن نبات. ( المصادر زوزنی ). || شکوفه برآوردن و گل کردن مرغزار. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) دو موی شدن . ۲ - (اِمص . ) دو مویی . ۳ - میانه سالی .

فرهنگ عمید

به میانسالی رسیدن، میان سالی.

فرهنگ فارسی

کهل شدن، دوموشدن ، میانه سالی
۱ - ( مصدر ) دو موی شدن . ۲ - ( اسم ) دو مویی. ۳ - میانه سالی .

ویکی واژه

دو موی شدن.
دو مویی.
میانه سالی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال ابجد فال ابجد