دو مویی

لغت نامه دهخدا

دومویی. [ دُ ] ( حامص مرکب ) کهلی. کهولت. دومویگی. دومو شدن. جو گندمی شدن موی. شیب.میانه سالی. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به دومو شود.

فرهنگ فارسی

کهلی . کهولت .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال شمع فال شمع فال فنجان فال فنجان فال انبیا فال انبیا