گرهه

لغت نامه دهخدا

گرهه. [ گ ِ رِهََ / هَِ ] ( اِ مصغر ) گرهچه که گره کوچک است و به این معنی با تشدید ثالث هم گفته اند. || گره کوچکی که در نباتات بهم رسد. ( برهان ) ( آنندراج ).
گرهه. [ گ ُ رُ هََ / هَِ ] ( اِ )مخفف گروهه. گلوله. ( برهان ) ( آنندراج ) :
چنان زد برو گرهه منجنیق
که شد کوه در آب دریا غریق.شیخ نظامی ( از جهانگیری ).|| گروه مردم. ( برهان ). رجوع به گروهه شود.

فرهنگ عمید

= گروهه۲

فرهنگ فارسی

( اسم ) گروه ( مردم ) .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم