لغت نامه دهخدا
شد او کهربارنگ چون گشت خشک
زمردصفت بود تا بود تر.مسعودسعد.گاهی آید ز گوهری سنگی
گاه لعلی ز کهربارنگی.نظامی.ای چون خر آسیا کهن لنگ
کهتاب تو روی کهربارنگ.نظامی.|| چیزی را نیز گویند که خاصیت کهربا داشته باشد. || کنایه از رباینده و بردارنده. || کنایه از سبک دست. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).