لغت نامه دهخدا کرکفیز. [ ک َ / ک َ ک َ ] ( اِ ) کفکیر باشد و آن چمچه ای است سوراخ دار. ( برهان ) ( آنندراج ). کفچلیز.کفچلیزه. کفچلیزک. ( فرهنگ فارسی معین ) : یاری دارم چنانکه حلقه ٔ...باشداز چشم کرکفیز فزونتر.سوزنی ( از فرهنگ جهانگیری ).
فرهنگ فارسی ( اسم ) چمچمه ایست سوراخ دار : [ یاری دارم چنانکه حلق. چشمش باشد از چشم کر کفیز فزونتر ] . ( سوزنی )