چپلک

لغت نامه دهخدا

چپلک. [ چ ِ ل َ ] ( ص ) پلید و مردار و بناشایست آلوده را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کسی که خود را به چیزهایی آلوده دارد و کارهای ناشایسته و چرکین کند. ( جهانگیری ). کسی که خود را به اعمال رذیله آلوده کند. ( فرهنگ نظام ). چپل. چرکین و نکبتی و ناتمیز :
هرکو بجز از تو بجهانداری بنشست
بیدادگر است و چپلک ، بی خرد و بس. منوچهری ( از جهانگیری ).

فرهنگ عمید

۱. آلوده، چرکین، کثیف، پلید.
۲. مردار.

فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که خود را بچیزهای ناشایسته آلوده کند چرکن نکبتی .
پلید و مردار و بنا شایست آلوده را گویند . کسیکه خود را بچیزهایی آلوده دارد و کارهای ناشایسته و چرکین کند .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم