چرخانیدن

لغت نامه دهخدا

چرخانیدن. [ چ َ دَ ] ( مص ) چرخاندن. گرداندن. گرد گردانیدن. بدور درآوردن. || دستگاهی را اداره کردن. اداره یا ملک یا کارخانه ای را دایر داشتن. اداره کردن. رجوع به چرخاندن شود.

فرهنگ معین

(چَ دَ ) (مص م . ) حرکت دادن چرخ به دور محورش .

فرهنگ فارسی

( مصدر )( چرخانید چرخاند خواهد چرخانید بچرخان چرخاننده چرخانیده ) چرخ دادن گرداندن حرکت دادن چرخ بدور محورش .

ویکی واژه

حرکت دادن چرخ به دور محورش.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال قهوه فال قهوه فال لنورماند فال لنورماند فال سنجش فال سنجش