منتهک

لغت نامه دهخدا

منتهک. [ م ُ ت َ هَِ ] ( ع ص ) زشت کننده و آلوده نماینده ناموس کسی را. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). هتک کننده حرمت :
بس به چه نام و لقب خواندی ملک
بندگان خویش را ای منتهک.مولوی.|| رنجیده و لاغر سازنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). آنکه مانده می کند و لاغر می سازد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به انتهاک شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ هِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - زشت کننده . ۲ - آلوده کنندة ناموس کسی . ۳ - مانده و فرسوده و لاغر کننده .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم