منتن

لغت نامه دهخدا

منتن. [ م َ ت َ ] ( ع اِ ) واحد مناتن. ( اقرب الموارد ). رجوع به مناتن شود.
منتن. [ م ُ ت ِ / ت ُ / م ِ ت ِ ] ( ع ص ) بدبوی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). گنده. بدبو. ( از غیاث ) ( از آنندراج ). بویناک.گنده. گندا. متعفن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

گندیده و بدبو.

فرهنگ فارسی

بد بوی . گنده و بد بو .

دانشنامه عمومی

منتن ( به اسپانیایی: Montón ) یک دهستان در اسپانیا است که در استان ساراگوسا واقع شده است. منتن ۱۷ کیلومتر مربع مساحت و ۱۴۴ نفر جمعیت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم