مقنص

لغت نامه دهخدا

مقنص. [ م َ ن َ ] ( ع اِ ) دام. ( آنندراج ).
مقنص. [ م ُ ن ِ ] ( ع ص ) صیاد :
آینه خالص نگشت او مخلص است
مرغ را نگرفته است او مقنص است.مولوی.

فرهنگ معین

(مُ نِ ) [ ع . ] (اِفا. ص . ) صیدکننده ، صیاد.

فرهنگ فارسی

( اسم ، صفت ) صید کننده صیاد ( مرغ آهو ) : [ آینه خالص نگشت او مخلص است مرغ را نگرفته است او مقنص است . ] ( مثنوی . نیک . ۳۱۸:۲ )
دام

ویکی واژه

صیدکننده، صیاد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال میلادی فال میلادی فال تک نیت فال تک نیت فال لنورماند فال لنورماند