مستشرف

لغت نامه دهخدا

مستشرف. [ م ُ ت َ رِ ]( ع ص ) نعت فاعلی از استشراف. ستم کننده در حق کسی. || چشم بردارنده برای نگریستن در چیزی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || مرتفع. ( اقرب الموارد ). افراشته و راست و بلند. ( ناظم الاطباء ).
مستشرف. [ م ُ ت َ رَ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استشراف. رجوع به استشراف شود. || مرتفع. گرانبها. قیمتی :
کاله معیوب و قلب کیسه بر
کاله پر سود و مستشرف چو در.مولوی ( مثنوی ).

فرهنگ معین

(مُ تَ رِ ) [ ع . ] (اِفا. ) مسلط ، مرتفع و بلند.

فرهنگ عمید

عالی، ممتاز، گران بها.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال امروز فال امروز فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت