لغت نامه دهخدا مستبدع. [ م ُ ت َ دِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استبداع. بدیعشمرنده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به استبداع شود : از نخب ادب و غرر درر... و حکم مستبدع هر یک حظی وافی و نصیبی کافی و وافر حاصل کرده. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 280 ).