قاصف

لغت نامه دهخدا

قاصف. [ ص ِ ] ( ع ص ) رعد قاصف ؛ تندر سخت غرنده. || ریح قاصف ؛ باد سخت شکننده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ج ، قواصف. ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ). قاصفین. در حدیث آمده است : انا والنبیون قراط القاصفین ؛ ای مزدحمون کان بعضهم یقصف بعضاً بفراط الازدحام بداراً الی الجنة؛ ای نحن متقدمون فی الشفاعة لقوم کثیرین متدافعین. ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

۱. شکننده.
۲. باد شدید و تند که درختان را بشکند.
۳. رعد سخت و غرنده.

فرهنگ فارسی

شکننده، بادشدیدوتندکه درختان رابشکند، رعدسخت
رعد قاصف تندر سخت غرنده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت استخاره کن استخاره کن فال شمع فال شمع فال رابطه فال رابطه