فرموشیدن

لغت نامه دهخدا

فرموشیدن. [ ف َ دَ ] ( مص ) فراموشیدن. فراموش کردن. ( یادداشت به خط مؤلف ) :
که شهر و راه مینو رامفرموش
سخنهایم به گوش دلت بنیوش.فخرالدین اسعد.نفرموشم ز دل یاد تو هرگز
نه روز رزم و نه روز هزاهز.فخرالدین اسعد.رجوع به فراموشیدن شود.

فرهنگ عمید

= فراموش * فراموش کردن: نفرموشم ز دل یاد تو هرگز / نه روز رام نه روز هزاهز (فخرالدین اسعد: ۱۱۳ ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم