لغت نامه دهخدا
طاهرآباد. [ هَ ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دینور بخش صحنه شهرستان کرمانشاهان. در 28هزارگزی شمال باختری صحنه و 5هزارگزی باختر شوسه کرمانشاه و سنقر. دشت سردسیر. با 395 تن سکنه. آب آن از رودخانه کرتویچ. محصول آنجا غلات و حبوبات و تریاک و توتون و چغندرقند. شغل اهالی زراعت است. تابستان اتومبیل میتوان برد. دبستان دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
طاهرآباد. [ هَِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ریوند بخش حومه شهرستان نیشابور. در هفت هزارگزی جنوب نیشابور. جلگه و معتدل با 30 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و تریاک. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).
طاهرآباد. [ هَِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان برکال بخش بردسکن شهرستان کاشمر، در 280هزارگزی جنوب خاوری بردسکن سر راه مالرو عمومی بردسکن. جلگه و گرمسیر است. 101 تن سکنه دارد. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و پنبه و زیره سبز و منداب. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).
طاهرآباد. [ هَِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه شهرستان مشهد، در 45هزارگزی شمال باختری مشهدو دوهزارگزی شوسه مشهد به قوچان متصل به کلاته علیخان. جلگه و معتدل. با 82 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و چغندر و عدس. شغل اهالی مالداری و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).
طاهرآباد. [ هَِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان باغین بخش مرکزی شهرستان کرمان. در دوهزارگزی جنوب کرمان ، سر راه فرعی زرند به کرمان. جلگه و معتدل. با 50 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و تریاک و میوه جات. شغل اهالی زراعت ، صنایع دستی و قالی بافی. راه آن فرعی است. مزرعه رعبه جزء این ده است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).