سفلیه

لغت نامه دهخدا

سفلیه. [ س ُ لی ی َ ] ( ع ص نسبی ) کواکب سفلیه ؛ زهره و عطارد و قمر. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به سفلیین شود.

فرهنگ عمید

پایین و پست.

فرهنگ فارسی

( صفت ) مونث سفلی جمع : سفلیات .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال زندگی فال زندگی فال ورق فال ورق فال شمع فال شمع