زیجک

لغت نامه دهخدا

زیجک. [ ج َ ] ( اِ ) روده گوسفند با مصالح پر کرده و خشک نموده که در وقت حاجت پخته خورند. ( ناظم الاطباء ). ( الزیجک ) روده بره علفخوار که قطعه قطعه کنند هر پاره یک وجب بالا و به یکدیگر پیچند و در ماستبا اندازند و خواتین به تبرک در اندرون حجره به یکدیگر فرستند. بیت :
پیش زنان ماستبای لعبت زیجک
همچو مقیلی است کش مبار نباشد.ابواسحاق ( فرهنگ دیوان اطعمه ).شهله چربش دوله کیپا پاچه دست و کله سر
روده زیجک شش حسیبک دل کباب و خون جگر.ابواسحاق ( دیوان اطعمه ).|| روده ٔبره شیرخورده پاک کرده و گلوله کرده به سیخ کشیده که کباب کنند و خورند. ( ناظم الاطباء ). روده گوسفند که بریان کنند. ( اصطلاحات و لغات مشکل دیوان اطعمه ابواسحاق چ استانبول ص 178 ). به هر دو معنی رجوع به زیچک شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال مکعب فال مکعب فال راز فال راز فال پی ام سی فال پی ام سی