راهنامه

لغت نامه دهخدا

راهنامه. [ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) راهنامج. سفرنامه و نقشه ای که شخص مسافر و سیاح از حرکت و سیر خود برمیدارد. ( ناظم الاطباء ). راهنامج معرب آن است. ( منتهی الارب ).کتاب ملاحان برای گم نکردن راه در دریا. ( یادداشت مؤلف ). راهنامج. رهنامج. رهنامه. کتاب راهنمای ناخدایان در دریا برای شناختن طرق بحری و بنادر و مانند آن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به راهنامج و رهنامه شود.

فرهنگ معین

(مِ ) (اِمر. ) ۱ - نقشة راه . ۲ - سفرنامه .

فرهنگ عمید

۱. سفرنامه.
۲. نقشۀ راه.
۳. دفترچۀ راهنمایی.

فرهنگ فارسی

رهنامه، سفرنامه، نقشه راه، دفترچه راهنمایی
( اسم ) ۱ - نقشه ای که مسافر و سیاح از حرکت خود بر میدارد . ۲ - نقشهای از خشکیها و دریاها که مسافران را بکار آید . ۳ - سفر نامه .
راهنامج . سفر نامه و نقشه ای که شخص مسافر و سیاح از حرکت و سیر خود بر میدارد . راهنامج معرب آنست .

ویکی واژه

نقشة راه.
سفرنامه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال فرشتگان فال فرشتگان فال قهوه فال قهوه فال پی ام سی فال پی ام سی