تجعد

لغت نامه دهخدا

تجعد. [ ت َ ج َع ْ ع ُ ] ( ع مص ) درکشیده شدن و ترنجیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). || جعد شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). جعد شدن موی. ( زوزنی ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). بُشک شدن موی. ( مجمل اللغه ) پیچان گردیدن موی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(تَ جَ عُّ ) [ ع . ] (اِ. ) پیچ و تاب پیدا کردن مو.

فرهنگ عمید

۱. پیچ پیچ شدن موی سر.
۲. پیچیده شدن موی.

فرهنگ فارسی

درکشیده شدن و ترنجیدن . یا جعد شدن . جعد شدن موی . بشک شدن موی . پیچان گردیدن موی .

ویکی واژه

پیچ و تاب پیدا کردن مو.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت فال زندگی فال زندگی فال سنجش فال سنجش