برمخیده

لغت نامه دهخدا

برمخیده. [ ب َ م َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مخالف و خودرای و عاق و عاصی شده. ( برهان ). فرزند عاق که فرمان مادر و پدر نبرد. ( اوبهی ) :
مر او را یکی برمخیده پسر
ز مهر جهان بر پدر کینه ور.ابوشکور.و رجوع به برمخیدن شود.

فرهنگ عمید

ویژگی فرزند خودسر و نافرمان، عاق والدین: مر او را بُدی برمخیده پسر / ز بهر جهان بر پدر کینه ور (ابوشکور: شاعران بی دیوان: ۱۰۲ ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم