بتکوب

لغت نامه دهخدا

بتکوب. [ ب َ ] ( اِ ) ریچالی است که از گوزمغز و سیر و ماست و شبت سازند و خورند. ( انجمن آرای ناصری ) ( از فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ریچالی است که از مغز گوز و سیر و ماست کنند ترش باشد. ( فرهنگ اسدی ) ( اوبهی ). بتلوب. ( برهان قاطع ). نوع حلوائی است که با عسل و شیر ومغز گردو درست کنند. ( از فرهنگ شعوری ) :
بسنده نکردم به بتکوب خویش
بر آن شدم کز منش سیر بیش.خجسته سرخسی.بکنی و بخسم خورد وز آن شود مست و خراب
زاب تتماجی که باشد سرد و بی بتکوب و سیر.سوزنی.بر دشمن در او شد روز تیره و زغم
لوزینه در مذاقش بتکوب می نماید.شمس فخری.

فرهنگ عمید

نوعی خوراک که از مغز گردو، شیر، و ماست تهیه می شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال حافظ فال حافظ فال پی ام سی فال پی ام سی فال اوراکل فال اوراکل