الپاق

لغت نامه دهخدا

الپاق. [ اُ ] ( اِ ) رجوع به الباغ و الپاغ شود :
آن قامت دراز که زناج برکشید
الپاق نان پهن بقدش قصیرشد.بسحاق اطعمه ( از رشیدی ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم