گورخوان

لغت نامه دهخدا

گورخوان. [ خوا / خا] ( نف مرکب ) مقری. قاری قبرستان. قرآن خوان. کسی که بر سر گور قرآن خواند. ( یادداشت مؤلف ) :
حلوا سه چار صحن شب جمعه چند بار
بهر ریا به خانه هر گورخوان شود.سعدی.|| ملقن. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

(خا ) (ص فا. ) = گورخواننده : ۱ - آن که بر سر قبر قرآن خواند، قاری قرآن بر گور مرده . ۲ - آن که بر سر قبر تلقین میت کند، ملقن .

فرهنگ عمید

۱. آن که در گورستان بر سر گور مردگان قرآن بخواند: حلوا سه چار صحن شب جمعه چند بار / بهر ریا به خانهٴ هر گورخوان شود (سعدی۳: ۹۵۷ ).
۲. کسی که هنگام دفن مِیّت تلقین بخواند.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه بر سر قبر قر آن خواند قاری قر آن بر گور مرده : حلوا سه چار صحن شب جمعه چند بار بهر ریا بخان. هر گور خوان شود . ( سعدی ) ۲ - آنکه بر سر قبر تلقین میت کند ملقن .

ویکی واژه

گورخواننده:
آن که بر سر قبر قرآن خواند؛ قاری قرآن بر گور مرده.
آن که بر سر قبر تلقین میت کند؛ ملقن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال رابطه فال رابطه فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال عشقی فال عشقی