گوالش. [ گ ُ ل ِ ] ( اِمص ) عمل گوالیدن. نما. نمو. ریع. فزونی. برکت. ( یادداشت مؤلف ) : نه گاه بسودن مر او را نمایش نه گاه گوالش مر او را گرانی.فرخی.و رجوع به گوالیدن شود.
فرهنگ معین
(گُ لِ ) (اِمص . ) ۱ - نمو، نشو و نما. ۲ - فزونی . ۳ - برکت .
فرهنگ فارسی
( اسم ) عمل گوالیدن : ۱ - نما نمو نشو و نما . ۲ - فزونی ریع . ۳ - برکت .