کرجن

لغت نامه دهخدا

کرجن. [ ک ُ ج َ ] ( اِ ) استخوان نرمی را گویند که توان جاوید مانند استخوان گوش و سراستخوان شانه و استخوان پهلو و مانند آن و آن را به عربی غضروف خوانند و غرضوف نیز گویند. ( برهان ) ( از آنندراج ). در تداول مردم بروجرد، کُروجِنه.

فرهنگ عمید

= کرکرانک

فرهنگ فارسی

( اسم ) استخوان نرمی که توان جاوید مانند استخوان گوش و سر استخوان شانه و استخوان پهلو و مانند آن غضروف .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم