لغت نامه دهخدا
کجری. [ ک ِ ] ( اِ ) طعامی بوده است ، شاید بورانی اسفناج یا چیزی مانند آن. ( یادداشت مؤلف ) : بنابراین در ایام طوی هرگاه خواجه پیر احمد بر سرآش می نمودجهت خواجه احمد داود ( که رنگ سبز داشت ) کجری می فرستاد و اگر خواجه احمد بترتیب آش قیام می نمود جهت خواجه پیر احمد ( که اقرع بود ) قلیه کدو ارسال می فرمود. ( دستورالوزراء ص 352 و 353 ). رجوع به کِچْری شود.