کجری

لغت نامه دهخدا

کجری. [ ] ( هندی ، اِ ) اسم هندی خراطین است. ( تحفه حکیم مؤمن ). کرمهای سرخ که در زمین نمناک بهم رسد. ( از تحفه حکیم مؤمن ذیل خراطین ).
کجری. [ ک ِ ] ( اِ ) طعامی بوده است ، شاید بورانی اسفناج یا چیزی مانند آن. ( یادداشت مؤلف ) : بنابراین در ایام طوی هرگاه خواجه پیر احمد بر سرآش می نمودجهت خواجه احمد داود ( که رنگ سبز داشت ) کجری می فرستاد و اگر خواجه احمد بترتیب آش قیام می نمود جهت خواجه پیر احمد ( که اقرع بود ) قلیه کدو ارسال می فرمود. ( دستورالوزراء ص 352 و 353 ). رجوع به کِچْری شود.

دانشنامه عمومی

کجری (دهانه). کجری یک دهانه برخوردی در ماه است.
این دهانه ۱ دهانه اقماری دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم