پیش مزد

لغت نامه دهخدا

پیش مزد. [ م ُ ] ( اِ مرکب ) مساعده. ربون. ( اسدی ) . ارمون. دستاران. پیش دست. پیشادست. بیعانه ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

مزدی که پیشکی به کارگر داده شود، مساعده، بیعانه.

فرهنگ فارسی

( اسم ) مساعده بیعانه پیش دست .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم