پی کور کردن. [ پ َ / پ ِ کو ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از بی نشان شدن. ( برهان ). || پی گم کردن ، مقابل پی بردن ( انجمن آرا ). || محو کردن رد پای تا کسی بدان پی نتواند برد. ( انجمن آرا ) : رای بتدبیر پیر قلعه بپرداخت خم زد و پی کور کرد نام و نشان را.ابوالفرج رونی.چون عشق بدست آمد تن گور کن و خوش زی چون عقل به پای آمد پی کور کن و خم زن.سنائی.پی کورکنان حریف جویان زآنگونه که هیچکس ندانست.انوری.
فرهنگ معین
(پِ. کَ دَ ) (مص م . ) از بین بردن اثر چیزی ، پی گم کردن .
فرهنگ فارسی
۱-( مصدر ) پی گم کردن مقابل پی بردن . ۲- محو کردن رد پای تا کسی بدان پی نتوان برد : رای بتدبیر پیر قلعه بپرداخت خم زد و پی کور کرد نام و نشان را. ( ابوالفرج رونی ) ۳- ( مصدر ) بی نشان شدن.