لغت نامه دهخدا
از تو حالی نگارخانه چشم
فرش دیبا کشیده بر پچکم.رودکی.هزاران بدو اندرون طاق و خم
به پچکم درش نقش باغ ارم.عنصری.رشیدی گوید و بعضی [ این لفظ را ] پیکم گفته اند... و ظاهراً شین را به تصحیف یا خوانده اند.
|| گرگ. ذئب. ( برهان ). و رجوع به بجکم شود.