پوست پیراستن

لغت نامه دهخدا

پوست پیراستن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) آش نهادن پوست حیوان. آش نهادن پوست و مهیای جامه کردن. دبغ. دباغ. دباغت. دباغی. سلم. ( یا سلم ، پیراستن پوست به سَلَم است ). ( تاج المصادر بیهقی ). || سخت عذاب و شکنجه دادن چنانکه امروز پوست کندن گویند :
پوستینم مکن که از غم و درد
فلکم پوست می بپیراید.انوری.

فرهنگ معین

(تَ ) (مص م . ) دباغی کردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - آش نهادن پوست حیوان دباغی کردندباغت . ۲- سخت عذاب دادن سخت شکنجه کردن پوست کند ( در اصطلاح امروز ).

ویکی واژه

دباغی کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال ای چینگ فال ای چینگ فال چای فال چای فال تاروت فال تاروت