پراکنیدن. [ پ َ ک َ دَ ] ( مص ) پراکندن : بسا مرد لئیما که می بخورد کریمی بجهان در پراکنید.رودکی. || تخلف کردن.سرپیچی کردن : مرا مرده در خاک مصر آکنید ز گفتار من هیچ مپراکنید.فردوسی.و رجوع به پراکندن و درپراکنیدن شود.
فرهنگ عمید
پراکندن، پاشیدن، پریشان کردن.
فرهنگ فارسی
پراکندن، پاشیدن، پریشان کردن ( مصدر ) ۲- سرپیچی کردن تخلف کردن .