پاتله

لغت نامه دهخدا

پاتله. [ت ِ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) پاتیل. پاتیله. دیگ حلوائیان. دیگ دهان فراخ حلواپزی. لوید. تیان. طنجیر :
روز به آکنده شدم یافتم
آخر چون پاتله ٔسفلگان.ابوالعباس.و رجوع به پاتیل و پاتیله شود.

فرهنگ معین

(تِ لِ ) (اِ. ) نک پاتیل .

فرهنگ عمید

= پاتیل

ویکی واژه

نک پاتیل.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال سنجش فال سنجش فال راز فال راز فال ای چینگ فال ای چینگ