لغت نامه دهخدا
هراسه. [ هََ س َ / س ِ ] ( اِ ) از هراس + َه که پساوند است. ( از حاشیه برهان چ معین ). آنچه مردم را بدان ترسانند. ( برهان ). || چوبی که در میان زراعت بر پای کنند و صورتها و چیزها بر آن نصب کنند تا جانوران زیانکار به جانب زراعت نیایند و آن را به عربی محذار گویند. ( برهان ).