نورسید. [ ن َ / نُو رَ ] ( ن مف مرکب ) نورسیده. نوشکفته. تازه دمیده. نورس : که آن ناشکفته گل نورسید همی گشت بر باد چون شنبلید.عنصری. || نوجوان. جوان تازه سال. ناپخته و نامجرب. نورسیده : ز کردار این کودک نورسید ندانم که از غم چه خواهم کشید.اسدی.در تمام معانی رجوع به نورسیده شود.