مناظرت

لغت نامه دهخدا

مناظرت. [ م ُ ظَ / ظِ رَ ] ( از ع ، اِمص ) مناظرة. با هم بحث کردن : از آنجا در اثنای بحث و مناظرت گاه گاه سخنی بی مغز گوید. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 20 ). رجوع به مناظرة و مناظره شود.
مناظرة. [ م ُ ظَ رَ ] ( ع مص ) مانستن با کسی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نظیر کسی یا چیزی گردیدن. ( از اقرب الموارد ). مانند گردیدن. ( از ناظم الاطباء ). || یکی را نظیر دیگری گردانیدن و منه قول الزهری : لا تناظر بکتاب اﷲ و لابکلام رسول اﷲ؛ ای لاتجعل نظیراً لهما. || جدال کردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). جدال و نزاع نمودن. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به مناظره شود.
- علم المناظرة ؛ علمی که بدان شناخته گردد آداب طرق اثبات مطلوب و نفی آن یا نفی دلیل آن با خصم. ( از اقرب الموارد ) ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم