( مقربة ) مقربة. [ م َ رَ ب َ ] ( ع اِ ) راه کوتاه. ج ، مقارب و مقاریب. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مَقْرَب شود. مقربة. [ م َ رَ / رِ / رُ ب َ ] ( ع اِمص ) خویشی. ( مهذب الاسماء ) ( ترجمان القرآن ). خویشی و نزدیکی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). قرب. نزدیکی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : یتیماً ذامقربة. ( قرآن 15/90 ). - بمقربة ؛ نزدیک ِ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مقربة. [ م ُ رَ ب َ ] ( ع ص ، اِ )اسب ماده برگزیده. ( آنندراج ). اسبی که برای شرف و عزت پیوسته نزدیک خود دارند. ( ناظم الاطباء ). اسبی که آخور و جای بستن آن را نزدیک گردانند به جهت برگزیدگی آن. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به مُقْرَب شود.
فرهنگ فارسی
اسب ماده برگزیده . اسبی که برای شرف و عزت پیوسته نزدیک خود دارند .
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مَقْرَبَةٍ: قرابت و خویشاوندی نسبی ریشه کلمه: قرب (۹۶ بار) «مَقْرَبَة» به معنای قرابت و خویشاوندی است، و تأکید روی یتیمان خویشاوند نیز به خاطر ملاحظه اولویت ها است، و گرنه همه یتیمان را باید اطعام و نوازش نمود، این نشان می دهد: خویشاوندان در مورد یتیمان فامیل خود مسئولیت سنگین تری دارند. از این گذشته، سوء استفاده هایی که مخصوصاً در آن عصر در این زمینه نسبت به اموال یتیمان خویشاوند می شده، ایجاب می کرده است که هشدار خاصی در مورد این گردنه صعب العبور داده شود. «ابوالفتوح رازی» معتقد است: «مَقْرَبَه» از مادّه «قرابت» نیست، بلکه از مادّه «قُرَب» است و اشاره به یتیمانی است که از شدت گرسنگی گویی پهلوهایشان به هم چسبیده است، ولی این تفسیر بسیار بعید به نظر می رسد.