معدول

لغت نامه دهخدا

معدول. [ م َ ] ( ع اِ ) جای بازگشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): ما له معدول ؛ بر او جای بازگشتی نیست. ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) پیچیده شده و کشیده شده. || عدول کرده شده و بازگردیده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به معدوله شود. || در اصطلاح نحویان ، اسمی را نامند که از صیغه اصلی خود خارج شده باشد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به عدل شود.

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - پیچیده شده . ۲ - بازگردیده ، عدول کرده .

فرهنگ فارسی

معدوله: پیچیده شده وبازگردیده ، وحرفی که در آن تغییرصورت یاتغییرصداداده شده
( اسم ) ۱- پیچیده شده . ۲- بازگردیده عدول کرده

ویکی واژه

پیچیده شده.
بازگردیده، عدول کرده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال فنجان فال فنجان فال چای فال چای فال راز فال راز