مدبوغ

لغت نامه دهخدا

مدبوغ. [ م َ ] ( ع ص ) جلد مدبوغ ؛ پوست پیراسته. ( مهذب الاسماء ). دباغت یافته. دباغی شده. دبیغ. ( از متن اللغة ).

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) دباغت شده ، دباغی گشته .

فرهنگ عمید

۱. ویژگی پوست پیراسته شده، دباغت شده.
۲. [مجاز] گرسنه.

فرهنگ فارسی

( اسم ) دباغت شده : دباغی گشته پوست پیراسته .

ویکی واژه

دباغت شده، دباغی گشته.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم